دانلود نوحه باز این چه شورش است که در خلق عالم است
دانلود نوحه باز این چه شورش است که در خلق عالم است
سینه زنی قدیمی
با لینک مستقیم , کیفیت های 320 و 128 MP3 , به همراه پخش آنلاین و سوپرایز کیفیت اورجینال ♫♪ + متن ♫♪ بسیار زیبا
Download Nohe Baz in Che Shooresh Ast
بزن سینه و بر سر بحال ال پیغمبر درو دیوار میگرید
.
متن
نوحه باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب افتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است
دانلود نوحه بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر ادمیان نوحه میکنند گویا عزای اشرف اولاد ادم است
خورشید اسمان و زمین نور مشرقین پرورده کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خورده طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زان گل که شد شکفته به بستان کربلا
از اب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط اب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
اه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمه سلطان کربلا
ان دم فلک بر اتش غیرت سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش ان زمان سرادق گردون نگون شدی وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش ان زمان درامدی از کوه تا به کوه سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش ان زمان ز اه جهان سوز اهل بیت یک شعله برق خرمن گردون دون شدی
کاش ان زمان که این حرکت کرد اسمان سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش ان زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش ان زمان که کشتی ال نبی شکست عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام ان نفتادی بروز حشر با این عمل معامله دهر چون شدی
ال نبی چو دست تظلم براورند ارکان عرش را به تلاطم دراورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید اسمان طپید زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
ان در که جبرییل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس اتشی ز اخگر الماس ریزهها افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشه ستیزه در ان دشت کوفیان بس نخلها ز گلشن ال عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن ان چشم افتاب
چون خون ز حلق تشنه او بر زمین رسید جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانه ایمان شود خراب از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان به اسمان ز غبار زمین رسید
باد ان غبار چون به مزار نبی رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار تا دامن جلال جهان افرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند یک باره بر جریده رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در اید ز استین چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
اه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک ال علی چو شعله اتش علم زنند
فریاد از ان زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصه محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز ان ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرییل شوید غبار گیسویش از اب سلسبیل
روزی که شد به نیزه سر ان بزرگوار خورشید سر برهنه برامد ز کوهسار
موجی به جنبش امد و برخاست کوه کوه ابری به بارش امد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمین گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش ان زمان به لرزه درامد که چرخ پیر افتاد در گمان که قیامت شد اشکار
ان خیمهای که گیسوی حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرییل گشتند بیعماری و محمل شتر سوار
با ان که سر زد ان عمل از امت نبی روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره ان کاروان فتاد شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند هم گریه بر ملایک هفت اسمان فتاد
هرجا که بود اهویی از دشت پا کشید هرجا که بود طایری از اشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت چون چشم اهل بیت بر ان کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در ان میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعره هذا حسین او سر زد چنانکه اتش از او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله ان بضعه الرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشته فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز اتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و اه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بیکس و بیاشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطه عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون استین فشان واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
ان سر که بود بر سر دوش نبی مدام یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
ان تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه کربلا ببین
یا بضعهالرسول ز ابن زیاد داد کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ اب شد بنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که از این نظم گریهخیز روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو افتاب از اه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد بر هیچ افریده جفایی چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای وز کین چها درین ستم اباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زاده زیاد نکردهست هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد ان چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر ان ازردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر براورند از اتش تو دود به محشر دراورند
دانلود مداحی باز این چه شورش است که در خلق عالم است